نبرد عقل و دل در عرفات دکتر احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری پیش رو از هیچ کاندیدایی حمایت نمی کند. خط پایان! زندانی ابد… ساکن بن بست هدایت حضور سرزده دکتر محمود احمدی نژاد در بازار تهران پرونده احمدی نژاد کجاست؟ آن مرد و آن بیانیه/ نوشته ای از علیرضا مکرمی دلنوشته ای از خانم پریوش سیار شیرکوهی درباره دکتر احمدی نژاد
دفتر دکتر احمدی نژاد با صدور اطلاعیهای هرگونه حمایت و جانبداری وی از هر یک از کاندیداهای انتخابات پیش رو را قویا تکذیب کرد.
آن چه اما در خروجی جلسات فشرده شورای نگهبان در یک شنبه ی عجیب به بیرون عرضه شد؛ غمی سنگین را در نگاه مردم جا داد تا تراژدی یک شکست رقم بخورد و زخمی عمیق در جان خسته ی مردم به بار بنشیند. شکست نه برای احمدی نژاد بلکه برای آنهایی که در این تصمیم سرنوشت ساز؛ نیاز مردم را ندید گرفتند و به مردم پشت کردند.
استقبال گستره مردمی از حضور سرزده دکتر احمدی نژاد در بازار تهران
دلنوشته ای از خانم پریوش سیار شیرکوهی فعال بهاری گیلانی درباره دکتر محمود احمدی نژاد
حالا که به اینجای متن رسیده ام ؛ دکتر وارد ستاد انتخابات کشور شده و کار ثبت نام هم به پایان رسیده است. آمدن احمدی نژاد به عرصه انتخابات هم مایه خوشحالی ست هم موجب دلگرمی. او هم سیاست و اقتصاد را میشناسند و هم ۸ سال رییس جمهور بوده و در این زمینه سابقه و کارنامه ی درخشان و بسیار خوبی دارد. توانایی احمدی نژاد در تسلط بر اوضاع و شناخت کامل او از مشکلات و معضلات کشور ویژگی مثبتی ست که او را یک سرو گردن از مابقی کاندیداها بالاتر برده است.
دکتر احمدینژاد عازم گواتمالا در آمریکای مرکزی شد.
بر اساس دعوت بعمل آمده، قرار است سمپوزیوم بین المللی مدیریت جامع منابع آبی جهان، کار خود را با سخنان دکتر احمدی نژاد آغاز کند.
علیرضا مکرمی: به نظر شما شگفت آور نیست اینکه چرا مقامات مسئول و لشگر آماده به خدمت سایبری که در سنوات سابق دسته گلهایی بزرگتر از این را با موفقیت ماله کشیده بودند، اینبار در همان ابتدا دستان خود را به نشانه تسلیم بالا بردند!؟ این عقب نشینی در حالی اتفاق افتاد که کاملا روشن بود در فضای سیاسی ملتهب و متاثر از سرکوب جنبش مهسا، شکست و انقطاع در ماله کشی افتضاحی بزرگ چون اداره کل فرهنگ و ارشاد گیلان، تمام هست و نیست جماعت انقلابی را به باد خواهد داد!
علیرضا مکرمی: اینجا ساختار، مهربانانه تصمیم گرفته نماینده پارلمان برود یک سالی آب خنک بخورد تا چیز فهم شود، بهتر از آن است که بیرون بماند و خدای ناکرده چیز خور شود، اینجا مقوله ای بس مهم به نام حیثیت ساختار مطرح است که طبق فتوای مشهور، اوجب واجبات است، مگر در داستان یوسف کنعانی ندیدید که همسر زلیخا خانم نه به حکم عدل که به حکم آبرو، یوسف را به زندان افکند تا اعتبار خانواده سلطنت محفوظ گردد، عجبا در این دیار، تاریخ تکرار میشود با جزئیات وحشت آورش، به جبر زمانه حیثیت و اعتبار نورچشمان مجلس نشین و دولت انقلابی یک طرف و نماینده ای یک لاقبا در طرف دیگر قرار گرفته، اینجا دیگر عدل و انصاف را کیلویی چند؟ تخفیف بدهید من هم خریدارم!